advertisement
در حال مشاهده: داستان ها

متن روایی داستان آرش کمانگیر

سلام بچه ها ، حالتون خوبه ؟ من یک نقالم . نقال یعنی قصه گو . امروز هم می خواهم برایتان یک قصه بگویم . یه قصه از زمان های خیلی خیلی دور . قصه ی آرش …  تا حالا اسمش را شنیده...

یک بار دیگر آرش

         دماوند چهره ی خود را در ابرها پنهان کرده بود و قله ی آن از پایین کوه دیده نمی شد . آرش با پاهای قوی خود از صخره ها و سنگ ها بالا رفت . هر چه بالاتر می رفت هوا خنک تر...

روایتی اسطوره ای درباره ی حاجی فیروز

قصه ی  پیدایش حاجی فیروز(پیروز ، خواجه پیروز ، آتش افروز ، یا … ) به گونه های مختلفی حکایت شده است . روایت اساطیری این پدیده ، خوانشی از این ماجرا است که باید مورد توجه...

آرش کمانگیر

آرش کمانگیر برف می بارد برف می بارد به روی خار و خاراسنگ کوه ها خاموش دره ها دلتنگ راه ها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ بر نمی شد گر ز بام کلبه ها دودی یا که سوسوی چراغی گر...